دکتر فریدونی

مجموعه سخنرانی های دکتر سید حسین فریدونی در نقد و بررسی مسیحیت

دکتر فریدونی

مجموعه سخنرانی های دکتر سید حسین فریدونی در نقد و بررسی مسیحیت

تثلیث از دید کتب دیگر مسیحیان (2)

در کتاب مبانی مسیحیت نوشتۀ جان اسکات، ترجمۀ آسریان در صفحه 18 می خوانیم:

"اما ادعاهای صریحی را که هم اکنون مورد بررسی قرار می دهیم نه به مقام مسیحایی او که بر الوهیت او مربوط می باشد. او بیشتر از آنکه ادعا کند مسیح است ادعای پسر خدا بودن را دارد و این امر بیانگر رابطۀ منحصر به فرد و جاودانیتی ست که او با خدا داشته است."

باز این شد دوتا. یک جا ادعا دارد خودِ خداست و در جای دیگر ادعا دارد پسر خداست.

در کتاب جمال چهرۀ تو نوشتۀ اسقف دهقانی تفتی  صفحه 5 نویسنده اعتقاد مسیحیان را معرفی کرده است.

"مسیحیان موّحدند و عقیده به توحید اساس مسیحیت است. منتها توحید در تثلیث که آن خود بحثی مفصل و جداگانه دارد. "

درکتاب تثلیث اقدس درباب مسیحیت آمده:

"عقیدۀ مسیحیان را در موضوع تثلیث اقدس به طور ایجاز و اختصار بدین طریق می توان بیان کرد 1- اب، ابن و روح القدس  یکی هستند. یعنی فقط و فقط یک خدا وجود دارد. 2- هر یک از این سه اقنوم کیفیت مخصوصی دارد که نمی توان آن را به دو اقنوم دیگر انتقال داد.

مهّم: یعنی خصوصیاتی در خدای پدر هست که در پسر و روح القدس نیست یعنی خصوصیاتی در خدای پسر هست که در خدای پدر و روح القدس نیست و خصوصیاتی در روح القدس هست که در خدای پدر و پسر نیست.

از این جمله چه می فهمید؟ یعنی اینها سه وجود و ماهیت جداگانه هستند. برای مثال ما سه کتاب مجزا داریم چرا می گوییم سه؟ برای اینکه اولی خصوصیاتی دارد که دومی و سومی ندارند و دومی خصوصیاتی دارد که اولی و سومی ندارند و سومی خصوصیاتی دارد که اولی و دومی ندارند.

فرض کنید کتاب اول بنفش رنگ است در حالی که دو کتاب دیگر رنگ دیگری دارند یعنی فاقد این مشخصه (رنگ بنفش) هستند. کتاب دوم آبی ست بنابراین کتاب اول و سوم فاقد رنگ آبی هستند و کتاب سوم قرمز و کتاب اول دوم فاقد رنگ قرمز هستند. با این تعریف که هر خدا ویژگی ای دارد که دو خدای دیگر ندارند هر سه خدا ناقص می شوند خدای پدر ویژگی هایی دارد که خدای پسر و روح القدی ندارند بنابراین خدای پسر و روح القدس می شوند خدای ناقص. و به همین ترتیب خدای پسر ویژگی هایی دارد که خدای پدر و روح القدس ندارند بنابراین خدای پدر و روح القدس می شوند خدای ناقص و روح القدس ویژگی هایی دارد که خدای پدر و خدای پسر ندارند بنابراین خدای پدر و خدای پسر درزمینۀ امتیازاتی که روح القدس دارد نقص و کمبود دارند و عقل می گوید هر خدایی که نقص و کمبود در او وجود داشته باشد خدا نیست.

"اگر فرضاً یکی از این سه اقنوم الهی از آن دو اقنوم دیگرکاملاً جدا می شد در صورتی که این امر از محالات است هیچ یک از آنها به تنهایی و به خودی خود خدا نمی شد."

یعنی خدا بودن خدا در صورتی ممکن است که این قسمت با هم جمع بشوند. اگر روح القدس نبود خدای پد رو خدای پسر خدا نبودند و اگر خدای پسر نبود خدای پدر و روح القدس خدا نبودند. آخر این چه نوع خدا بودن است؟

"هر اقنوم الهی همان ذات و رتبه و مقامی را دارد که آن دو اقنوم دیگر دارد."

اگر چنین است پس چرا می فرمائید که هر یک از این سه اقنوم واجد خصوصیات مخصوص به خود هستند. این دو عبارت با هم در تناقضند. اگر هریک از اینها واجد ویژگی های منحصر به فرد خودش است پس اینکه بگوییم هر رتبه و مقامی که خدای پدر دارد خدای پسر و روح القدس هم دارند غلط خواهد بود.

در کتاب تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری رم و ایران نوشتۀ میلرآمده درزمان امپراطوری قسطنتنین که در زمان او مسیحیت رونق بسیار یافت (خود او هم که مسیحی شده بود مسیحیت را رسمی کرد) کشیشی پیدا شد به نام آریوس که در مقابل اعتقاد اصلی مسیحیان قد علم کرد و گفت خدا شخصیتی است جدا از مخلوقش. خدا آفرینندۀ عیسی مسیح است. عیسی مسیح خدا نیست و پسر خدا هم نیست. با بیان این حرفها در کلیسا  ولوله افتاد. آریوس هم مرتب سخن خود را در بین مردم تبلیغ می کرد. این سخن به گوش قسطنتنین رسید. او هم دستور داد شورایی از همۀ بزرگان مسیحیت و نمایندگانی از تمام کلیساها دور هم جمع بشوند و نسبت به مسئله ای که آریوس گفته با هم تبادل نظر کنند و سرانجام دربارۀ گفتۀ آریوس نظر بدهند.

در ماه ژوئن سال 325م این جلسه تشکیل شد و نتیجه آن این شد که آریوس را راندند و تکفیر کردند و در همان نشست اعتقادنامه ای از طرف همۀ مسیحیان تدوین کردند عالم که باید به این امور معتقد باشیم. این اعتقاد نامه چون در شهری به نام نیقیه که نزدیک قسطنتنیه بود منعقد شد به نام اعتقادنامۀ نیقیه معروف می شود که تا کنون هم این اعتقاد نامه معتبراست.

متن اعتقادنامه اینست:

"ما ایمان داریم به خدای واحد، پدر قادر مطلق، خالق همۀ چیزهای مرئی و غیر مرئی و به خداوند واحد عیسی مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است. خدا از خدا. نور از نور. خدای حقیقی از خدای حقیقی که مولود است نه مخلوق. از یک ذات با پدر. بوسیلۀ او همه چیز وجود یافت آنچه در آسمان است و آنچه در زمین است و او به خاطر ما آدمیان و برای نجات ما نزول کرد و مجسم شده انسان گردید."

می گوید عیسی مسیح مولود از خداست. یعنی آنکه عیسی را بوجود آورده و به او ولادت داده خودِ خداست. پس عیسی مسیحی نبوده است و از خدا متولد شده است.

وقتی می گوییم فلانی پسر این آقاست معنایش اینست که یک: حیات مادّی، بدنی و جسمانی این بچه از آن پدر است و دو: این بچه از اول نبوده است، اول آن پدر بوده و بعد این بچه بوجود آمده است.

حالا اگر عیسی مسیح پسر خداست و مولود از خداست پس عیسی مسیح ازلی نیست. یعنی اگر به زمان عقب برگردیم به جایی می رسیم که در آن زمان خدا بوده است و عیسی مسیح نبوده است.

اگر عیسی مسیح پسر خدا و مولود از خداست، چگونه می تواند ازلی باشد؟

اگر عیسی مسیح خودِ خداست، پس مولود از خدا نیست و اگر مولود از خداست پس خودِ خدا نیست چون مولود بودن و ازلی بودن با هم دیگر جمع نمی شوند. معنای ازلی یعنی بی آغاز در حالی که وقتی می گوییم عیسی مسیح مولود از خدای پدر ست به طور خلاصه یعنی او نبوده و بودش کرده اند. اگر عیسی مسیح خودِ خداست پس مولود نیست و اگر مولود است پس خودِ خدا نیست.

اعتقادنامۀ نیقیه هم همانطور که می بینید نتوانست این مشکل را حل کند.

"و ما ایمان داریم به روح القدس و کلیسای جامع رسولان و لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که او وجود نداشت."

پس می گویند روح القدس هم ازلی ست. سه تا خدای ازلی. البته ازلیّت عیسی مسیح در این میان دچار مشکل شده چون مولود از خداشد.

اینهاست که عرض کردم برا ی این که مسئلۀ تثلیث را حل کنند دست و پاهای فراوان زدند و مشکل حل نشد.

 

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد