دکتر فریدونی

مجموعه سخنرانی های دکتر سید حسین فریدونی در نقد و بررسی مسیحیت

دکتر فریدونی

مجموعه سخنرانی های دکتر سید حسین فریدونی در نقد و بررسی مسیحیت

توجیهاتی در مورد تثلیث( اعتقاد به سه خدا داشتن در عین موحد بودن)

می گویند ما یک خورشید ببیشتر نداریم. خورشید جرم دارد، نورانیت دارد، گرما هم دارد. در عین حال این سه تا با هم یک خورشید را می سازند. همانطور خدا هم در عین حالی که یکی ست، سه تاست.

جواب: اولاً اگر خورشید یکی از این اجزا را نداشته باشد دیگر خورشید نیست. پس خورشید برای خورشید بودن نیازمند به اجزای خود است. پس خدا هم نیازمند به اجزای سه گانۀ خودش است. به فرمان عقل هر آنجا که بحث نیاز پیش بیاید بحث ازلیت به کلی منتفی خواهد شد. چون ازلی هم معنایش بی زمان است و هم معنایش بی نیاز مطلق است.

در کتاب تثلیث اقدس هم خواندیم که خدا نیازمند است و هیچ کدام از این اقانیم نمی تواند از این مجموعه جدا شود و اگر هر یک از این سه اقنوم را از این جمع بیرون آوری دیگر اقانیم، اقانیم نیستند و خدا، خدا نیست.

خدایی که نیازمند باشد خدا نخواهد بود. نیازمندی از ساحت قدس حضرت احدیّت به دور و خارج خواهد بود.

ثانیاً خورشید یک مجموعۀ مادی است. در داخل خورشید هیدروژن است که مرتب تبدیل به هلیوم می شود. تبدیل هیدروژن به هلیوم تولید نور و گرما می کند. این یک موجود مادی است و این مثال مادی را برای خدایی که ماورای ماده است و خالق ماده اساساً نمی توان تطبیق داد.

توجیه دیگر این است که وقتی درمانده می شوند می گویند این مطلب سرّ و رمز است. اول باید ایمن بیاوری تا بعد قضیه برایتان روشن بشود.

جواب: آیا عقلانی است فردی که می خواهد ایمان بیاورد، مهمترین و بزرگترین رکن ایمان که اعتقاد به خدای سبحان است و اولین سخن و کلام همۀ ادیان الهی ست را نادیده بگیرد و ایمان بیاورد؟ انسان باید اول تحقیق بکند بعد ایمان بیاورد.

بعضی وقتها هم می گویند عقل انسان قادر به درک این مسئله نیست.

جواب: بله عقل انسان قادر به درک همه چیز نیست. عقل به درک ذات خدای سبحان و این که او چیست راهی ندارد. اما اگر عقل درک می کند که ممکن نیست سه برابر با یک باشد یا یک با وجود یک بودنش مساوی سه باشد. این تناقض بیّن است. اینها دو ضدند که با هم جمع نمی شوند مثل اینکه بگوییم جایی در عین اینکه تاریک است روشن هم هست. اینها نقیض هم هستند که بخواهیم بگوییم خدا یکی ست و در عین یک بودن سه تاست و خدا سه تاست در عین سه بودن یکی ست. عقل این را نمی پذیرد.

توجیه دیگرشان اینست که عیسی مسیح خودِ خداست. خدا جامۀ بشر پوشیده در میان ما ساکن شده است.

جواب: اگر خودِ خدا باشد نه پسر خدا خدای نامحدود نا متناهی در یک قالب متناهی و محدود ریخته شده است. آیا می توان (البته در مقام مثال) آب اقیانوس را در یک لیوان ریخت؟ مضاف بر آن در همین اناجیلی که منسوب به عیسی مسیح است، بسیاری از جاها وقتی عیسی مسیح درمانده می شده متوسل به پدر و خدا می شده. چطور می توانید عیسی مسیحی را که درمانده می شود، عاجز می شود و استمداد می طلبد بگویید خود خدای غنی بی نیاز ست. آیا چنین چیزی امکان پذیر است.

لذا بدانید و مطمئن باشید مسیحیان تا پای قیامت هم نخواهند توانست معمای تثلیث را حل بکنند. و انسان عاقل و منصف چاره نخواهد داشت جز آنکه تصدیق کند آنچه را که قرآن مقدس ما می فرماید:

«قل هو الله احد . الله الصّمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفواً احد.»

بگو خداوند یکتا و یگانه ست. خداوند (بی نیازی) ست که همۀ نیازمندان قصد او می کنند. نه زاده است و نه زاییده شده است و نه هیچ کس همتای اوست.

اینها کجا و آنچه به دروغ به عیسی مسیح نسبت می دهند کجا؟

خدا بی نیاز مطلق است. اگر بخواهد ببخشد و بیامرزد خود می تواند. هیچ نیازی نیست به صورت بشر در باید که محال عقلی ست. اگر هم امکان پذیر بود نیازی به این کار نیست که خدای نامتناهی نامحدود به شکل بشر متناهی محدود در آید و بیاید در این جا بوسیلۀ بنده های حق ناشناس خودش به صلیب کشیده شود برای آنکه گناهان همین بنده ها آمرزیده شود.

خدا بخواهد ببخشد می بخشد. بخواهد بیامرزد پس می آمرزد نیازی به این سخن ها نیست که ما مقام قدس الوهیت را که فطرت و عقلمان می گوید و قرآن عظیم می گوید که لیس کمثله شیء(هیچ چیزی مثل او نیست) و این جهان با همۀ عظمتی که دارد مخلوق اوست و او فاطر السموات و الارض و خالق کل شیء است را اینگونه به شرک آلود کنیم.

پیغمبر بزرگوار اسلام با همه عظمتی که دارد و همۀ انبیاء در برابر او کودک دبستانی بیشتر نیستند افتخار خودش را عبودیت خدا می داند.

امروز دیگر کلیسا سخنی برای گفتن در مورد تثلیث ندارد و این توجیهات قانع کننده عقل انسانی نیست و لذا حق است که دانشمند و محقق بزرگ زمان ما ویل دورانت با آنکه خود مسیحی است درکتاب تاریخ تمدّن دربارۀ آنچه به عیسی مسیح منسوب می کنند بگوید:

"مسیحیت شرک را از میان نبرده بلکه آن را پذیرفته است. روح یونانی ای که در حال مردن بود دوباره از خداشناسی و رسوم کلیسا جان تازه گرفت. افکار مربوط به تثلیث خدا، بقای فردی برای پاداش و کیفر از مصر آمد. مسیحیت آخرین آفرینش بزرگ دنیای باستانی مشرکین بوده. "

می گوید اینها را عیسی مسیح نگفته است. آنچه امروز به نام مسیحیت در دست مردم است بیان عیسی مسیح نیست، مسائل مختلفی ست که از جاهای مختلف گرفته اند آورده اند دریک کتاب جمع کرده اند و نام این کتاب را انجیل نهاده اند.

ادامه دارد...

تثلیث از دید کتب دیگر مسیحیان (2)

در کتاب مبانی مسیحیت نوشتۀ جان اسکات، ترجمۀ آسریان در صفحه 18 می خوانیم:

"اما ادعاهای صریحی را که هم اکنون مورد بررسی قرار می دهیم نه به مقام مسیحایی او که بر الوهیت او مربوط می باشد. او بیشتر از آنکه ادعا کند مسیح است ادعای پسر خدا بودن را دارد و این امر بیانگر رابطۀ منحصر به فرد و جاودانیتی ست که او با خدا داشته است."

باز این شد دوتا. یک جا ادعا دارد خودِ خداست و در جای دیگر ادعا دارد پسر خداست.

در کتاب جمال چهرۀ تو نوشتۀ اسقف دهقانی تفتی  صفحه 5 نویسنده اعتقاد مسیحیان را معرفی کرده است.

"مسیحیان موّحدند و عقیده به توحید اساس مسیحیت است. منتها توحید در تثلیث که آن خود بحثی مفصل و جداگانه دارد. "

درکتاب تثلیث اقدس درباب مسیحیت آمده:

"عقیدۀ مسیحیان را در موضوع تثلیث اقدس به طور ایجاز و اختصار بدین طریق می توان بیان کرد 1- اب، ابن و روح القدس  یکی هستند. یعنی فقط و فقط یک خدا وجود دارد. 2- هر یک از این سه اقنوم کیفیت مخصوصی دارد که نمی توان آن را به دو اقنوم دیگر انتقال داد.

مهّم: یعنی خصوصیاتی در خدای پدر هست که در پسر و روح القدس نیست یعنی خصوصیاتی در خدای پسر هست که در خدای پدر و روح القدس نیست و خصوصیاتی در روح القدس هست که در خدای پدر و پسر نیست.

از این جمله چه می فهمید؟ یعنی اینها سه وجود و ماهیت جداگانه هستند. برای مثال ما سه کتاب مجزا داریم چرا می گوییم سه؟ برای اینکه اولی خصوصیاتی دارد که دومی و سومی ندارند و دومی خصوصیاتی دارد که اولی و سومی ندارند و سومی خصوصیاتی دارد که اولی و دومی ندارند.

فرض کنید کتاب اول بنفش رنگ است در حالی که دو کتاب دیگر رنگ دیگری دارند یعنی فاقد این مشخصه (رنگ بنفش) هستند. کتاب دوم آبی ست بنابراین کتاب اول و سوم فاقد رنگ آبی هستند و کتاب سوم قرمز و کتاب اول دوم فاقد رنگ قرمز هستند. با این تعریف که هر خدا ویژگی ای دارد که دو خدای دیگر ندارند هر سه خدا ناقص می شوند خدای پدر ویژگی هایی دارد که خدای پسر و روح القدی ندارند بنابراین خدای پسر و روح القدس می شوند خدای ناقص. و به همین ترتیب خدای پسر ویژگی هایی دارد که خدای پدر و روح القدس ندارند بنابراین خدای پدر و روح القدس می شوند خدای ناقص و روح القدس ویژگی هایی دارد که خدای پدر و خدای پسر ندارند بنابراین خدای پدر و خدای پسر درزمینۀ امتیازاتی که روح القدس دارد نقص و کمبود دارند و عقل می گوید هر خدایی که نقص و کمبود در او وجود داشته باشد خدا نیست.

"اگر فرضاً یکی از این سه اقنوم الهی از آن دو اقنوم دیگرکاملاً جدا می شد در صورتی که این امر از محالات است هیچ یک از آنها به تنهایی و به خودی خود خدا نمی شد."

یعنی خدا بودن خدا در صورتی ممکن است که این قسمت با هم جمع بشوند. اگر روح القدس نبود خدای پد رو خدای پسر خدا نبودند و اگر خدای پسر نبود خدای پدر و روح القدس خدا نبودند. آخر این چه نوع خدا بودن است؟

"هر اقنوم الهی همان ذات و رتبه و مقامی را دارد که آن دو اقنوم دیگر دارد."

اگر چنین است پس چرا می فرمائید که هر یک از این سه اقنوم واجد خصوصیات مخصوص به خود هستند. این دو عبارت با هم در تناقضند. اگر هریک از اینها واجد ویژگی های منحصر به فرد خودش است پس اینکه بگوییم هر رتبه و مقامی که خدای پدر دارد خدای پسر و روح القدس هم دارند غلط خواهد بود.

در کتاب تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری رم و ایران نوشتۀ میلرآمده درزمان امپراطوری قسطنتنین که در زمان او مسیحیت رونق بسیار یافت (خود او هم که مسیحی شده بود مسیحیت را رسمی کرد) کشیشی پیدا شد به نام آریوس که در مقابل اعتقاد اصلی مسیحیان قد علم کرد و گفت خدا شخصیتی است جدا از مخلوقش. خدا آفرینندۀ عیسی مسیح است. عیسی مسیح خدا نیست و پسر خدا هم نیست. با بیان این حرفها در کلیسا  ولوله افتاد. آریوس هم مرتب سخن خود را در بین مردم تبلیغ می کرد. این سخن به گوش قسطنتنین رسید. او هم دستور داد شورایی از همۀ بزرگان مسیحیت و نمایندگانی از تمام کلیساها دور هم جمع بشوند و نسبت به مسئله ای که آریوس گفته با هم تبادل نظر کنند و سرانجام دربارۀ گفتۀ آریوس نظر بدهند.

در ماه ژوئن سال 325م این جلسه تشکیل شد و نتیجه آن این شد که آریوس را راندند و تکفیر کردند و در همان نشست اعتقادنامه ای از طرف همۀ مسیحیان تدوین کردند عالم که باید به این امور معتقد باشیم. این اعتقاد نامه چون در شهری به نام نیقیه که نزدیک قسطنتنیه بود منعقد شد به نام اعتقادنامۀ نیقیه معروف می شود که تا کنون هم این اعتقاد نامه معتبراست.

متن اعتقادنامه اینست:

"ما ایمان داریم به خدای واحد، پدر قادر مطلق، خالق همۀ چیزهای مرئی و غیر مرئی و به خداوند واحد عیسی مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است. خدا از خدا. نور از نور. خدای حقیقی از خدای حقیقی که مولود است نه مخلوق. از یک ذات با پدر. بوسیلۀ او همه چیز وجود یافت آنچه در آسمان است و آنچه در زمین است و او به خاطر ما آدمیان و برای نجات ما نزول کرد و مجسم شده انسان گردید."

می گوید عیسی مسیح مولود از خداست. یعنی آنکه عیسی را بوجود آورده و به او ولادت داده خودِ خداست. پس عیسی مسیحی نبوده است و از خدا متولد شده است.

وقتی می گوییم فلانی پسر این آقاست معنایش اینست که یک: حیات مادّی، بدنی و جسمانی این بچه از آن پدر است و دو: این بچه از اول نبوده است، اول آن پدر بوده و بعد این بچه بوجود آمده است.

حالا اگر عیسی مسیح پسر خداست و مولود از خداست پس عیسی مسیح ازلی نیست. یعنی اگر به زمان عقب برگردیم به جایی می رسیم که در آن زمان خدا بوده است و عیسی مسیح نبوده است.

اگر عیسی مسیح پسر خدا و مولود از خداست، چگونه می تواند ازلی باشد؟

اگر عیسی مسیح خودِ خداست، پس مولود از خدا نیست و اگر مولود از خداست پس خودِ خدا نیست چون مولود بودن و ازلی بودن با هم دیگر جمع نمی شوند. معنای ازلی یعنی بی آغاز در حالی که وقتی می گوییم عیسی مسیح مولود از خدای پدر ست به طور خلاصه یعنی او نبوده و بودش کرده اند. اگر عیسی مسیح خودِ خداست پس مولود نیست و اگر مولود است پس خودِ خدا نیست.

اعتقادنامۀ نیقیه هم همانطور که می بینید نتوانست این مشکل را حل کند.

"و ما ایمان داریم به روح القدس و کلیسای جامع رسولان و لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که او وجود نداشت."

پس می گویند روح القدس هم ازلی ست. سه تا خدای ازلی. البته ازلیّت عیسی مسیح در این میان دچار مشکل شده چون مولود از خداشد.

اینهاست که عرض کردم برا ی این که مسئلۀ تثلیث را حل کنند دست و پاهای فراوان زدند و مشکل حل نشد.

 

ادامه دارد...

تثلیث از دید کتب دیگر مسیحیان (1)

در کتاب مسیحیت چیستنوشتۀ میلر، مُبلّغ معروف امریکایی، در صفحه 62 تحت عنوان معنای تثلیث چیست آمده است:

"البته صحیح است که مسیحیان عیسی مسیح را ستایش می کنند ولی ما او را نه از آن جهت ستایش می کنیم که پیغمبر مقدّسی بوده بلکه از این جهت که او از ازل کلمۀ خدا و پسر خدا می باشد و با خدا کاملاً یکی است."

اگر با خدا یکی است پس پسر خدا چه معنا می دهد؟ اگر پسر خداست پس باید خدای پدری را قبول کنیم که دارای پسری بوده و او پسر وی می باشد. این شد دو نفر،.به این تناقض بیّن می گویند که هیچ عقلی آن را نمی پذیرد.

"او شخصی نبود که ما انسانیان او را به مرتبه خدایی رسانیده و با خدای حقیقی یکسان نموده باشیم بلکه او از ازل با خدا یکی می باشد و بدین دلیل انسان شد که انسان گناهکار را نجات دهد."

به این بحث که چگونه ممکن است و چرا خدایی که لم یزل و لا یزال ست و دیدن ندارد و به هیچ حسی قابل درک نیست به شکل انسان درمی آید را در بحث فدا که بعداً مفصل توضیح خواهیم داد.

اقانیم جمع اُقنوم است به معنای اصل و ریشه. کلمۀ تثلیث در بر دارنده سه جز است هر یک از این اجزا را می گویند اقنوم که جمعشان می شود اقانیم ثلاثه: پدر، پسر(عیسی مسیح) و روح القدس.

ایشان در مورد روح القدس می گویند:

"روح القدس یکی از مخلوقات خدا نمی باشد بلکه با خدا یکی است و خودِ خداست. "

لذا خدا درعین حالی که خدا هست، عیسی مسیح است و در عین حالی که خداست روح القدس هم هست.

عیسی مسیح می گوید بروید مردم را به به این سه تا تعمید دهید. عیسی مسیح می گوید سه تاست: اب، ابن، روح القدس. ولی اینجا اضافه می شود که عیسی مسیح خودِ خداست و روح القدس هم خودِ خداست. حالا شما این معما را حل کنید: یک چیزی در عین این که یکی ست سه تا باشد و در عین این که سه است یکی باشد.

برخی تعبیرات مقام روح القدس را از عیسی مسیح بالاتر می دانند . در کتابهای مختلف از جمله اناجیل آمده که اگر کسی به عیسی مسیح توهین کند، خدا گناهش را خواهد بخشید اما اگر کسی به روح القدس اهانت کند هرگز گناهش آمرزیده نخواهد شد و روح القدس منبع حیات است و موجودی است که انسانها را آماده می کند برای دریافت فیض الهی و در عین حالی که یکی از اجزاء سه گانۀ تثلیث است خودِ خدا هم هست.

"روح القدس در زندگی انسان آن عملی را انجام می دهد که فقط خودِ خدا می تواند انجام دهد و به همین دلیل شایستۀ ستایش می باشد."

یعنی تو در هنگام عبادت خدای یگانه را عبادت نمی کنی بلکه عیسی مسیح و روح القدس را هم که شایسته عبادتند عبادت می کنی.

مسیحیان علیه قرآن کتاب بسیار نوشته اند  وشدیداً به قرآن تاخته اند. در این ردیّه ها به تمام مسائل قرآنی و اسلامی اعتراض شده اما همه یک جا (به تعبیرعامیانه) کم آورده اند. در توحید اسلام همه کم آورده اند. لذا توحید اسلامی را تقدیس می کنند چرا که قرآن آن چیزی را می گوید که فطرت انسانی می گوید و تعقل و اندیشۀ انسانها بدانجا رهنمون می شود. حالا ببینید برای اینکه مسئله تثلیث مسیحیت در مقابل توحید قرآنی توجیه بشود به چه وسیله هایی چنگ می اندازند.

تنها کتاب آسمانی ای که دست نخورده است قرآن است. تلألو این کتاب، تشعشع این کتاب، عظمت و نورانیت این کتاب، وضوح و روشن بودن این کتاب آنچنان است که هیچ راهی جز کوبیدن قرآن و توهین ندارند. حالا آیا با کوبیدن قرآن مسئله حل می شود؟

در کتاب اثبات وجود خدا نوشتۀ جان کولوور مونسما ، نویسنده به 40 نفر از دانشمندان بزرگ امریکایی که هر یک در رشته ای از علوم فعالیت می کردند نامه نوشته و پرسیده به چه برهانی خدا را قبول کرده اید؟ آنها هم پاسخ داده اند که براساس رشتۀ تخصصی خودمان اینطور و آنطور خدا را قبول کرده ایم. ببینید آیا یک نفر از این 40 نفر هم به این مطلب توجه کرده یا گفته که خدا یکی است و در عین یکی بودن سه تاست؟ هر آنچه آنها گفته اند آن توحیدی ست که مطابق فطرت انسان و همچنین مطابق تعالیم قرآن است.

این تثلیث را فطرت قبول نمی کند لذا مرتب دست و پا می زنند تا آن را درست کنند و درست هم نمی شود.

در کتاب خدای مسیحیان نوشته استیفن نیلز در ارتباط با تثلیث آمده:

"...خدای ناشناخته که خویشتن را به آدمیان آشکار می سازد و خود را همچون منبع و سرآغاز حیات می نماید و می شناساند. در وجود عیسی مسیح پدر را که هرگز کسی ندیده است آشکارا و با وضوح کامل متجلی می بینیم."

یعنی ما خدا را نمی توانیم ببینیم، چون نمی توانیم او را ببینیم خدای سبحان به خاطر مهری که به آدمیان داشته خود را در قالب یک شخص متجسد کرده به نام عیسی مسیح.

"خدا در جهان پیوسته بکار است و آن را مطابق منظور خویش متغیر و دگرگون می سازد. این عامل را به نام روح می شناسید."

می گوید عاملی که در دنیا مشغول به کار است و در دنیا تغییر و تحول ایجاد می کند همان روح القدس است. پس 1- خدای متعال قالب بشری پیدا کرده 2- با عامل دیگری در جهان مشغول فعالیت است و این سه تا با هم جمع می شوند و مجموعاً می شوند یک خدا که در عین حالی که خداست عیسی مسیح هم هست و در عین حالی که عیسی مسیح است روح القدس هم هست.

"این اصل ایمانی را هیچ جا با بیانی بهتر و ساده تر از آنچه در کتاب سوال و جواب فرقۀ انگلیکان آمده است نمی توان یافت. بیان آن چنین است:

اولاً: ایمان به خدای پدر را که مرا و همۀ جهان را ساخت، فرا می گیرم. ثانیاً: ایمان به خدای پسر را که مرا و همۀ جهانیان را نجات داد، فرامی گیرم. ثالثاً: ایمان به روح القدس را که مرا و همۀ مردم برگزیدۀ خدا را متبرک و مقدّس ساخت، فرا می گیرم."

یعنی یک فرد مسیحی باید معتقد به سه خدا باشد و در عین حال بر خلاف فرمان قطعی عقل خود معتقد باشد که این سه خدا مجموعاً یک خداست.

 

ادامه دارد...

تثلیث (از دید اناجیل)

مشخص ترین، برجسته ترین و اساسی ترین مبحث مسیحیت در تمام فرقه هایش بحث تثلیث trinity است.

تثلیث یعنی چه و مراد از تثلیث چیست؟

ببینیم منابع مسیحی در این زمینه چه می گویند و تثلیث را چگونه معنا می کنند.

اولین و بهترین کتابی که می توانیم از آن استفاده کنیم عهد جدید (اناجیل و کتابهای منضمه به آن) است.

در انجیل متی، آیات آخر باب 28مطالبی از قول عیسی مسیح نقل شده است که به حواریون خود اینگونه وصیت می نماید:

"پس رفته همۀ امتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب، ابن و روح القدس تعمید دهید."

یعنی همۀ مردم را به سه اصل اب، ابن و روح القدس دعوت نمائید.

در انجیل یوحنا خصوصاً در ابتدای آن یکی از عجیب ترین مسائل مسیحیت آمده. در باب اول آیه اول دربارۀ عیسی مسیح می گوید:

"در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود."

و در آیۀ 14 آمده :

"کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی و جلال، او را دیدیم، جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر."

انسان واقعاً در درک دچار مشکل می شود. می گوید عیسی مسیح کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود. این کلمه لباس جسم پوشید و به صورت انسان درآمد و در میان ما ساکن شد.از این عبارت برداشت می شود که خود خدا به قالب جسم وارد شده و در میان انسان ها ساکن شد. ولی بعد می گوید: "جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر"!

پس اگر عیسی مسیح خدا ست پس پسر یگانۀ خدا چه معنا می هد؟

اگر عیسی مسیح خداست پس پسر خدا نیست، اگرنه، پسر یگانۀ خداست پس خدانیست.

اینها بیاناتی ست که کم و زیاد در این کتاب پیدا می شود و توجیه همۀ آنها محال است.

در انجیل یوحنا باب 10 آیه 30 از قول عیسی مسیح می خوانیم:

"من و پدر یک هستیم."

اگر یک هستید پس چرا می گویی من و پدر، این که شد دوتا! من و پدر دو شخصیت را بیان می کند.

در انجیل یوحنا باب 14 آیه 11 از قول عیسی مسیح بیان شده:

"مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است."

اگر من و پدر یک هستیم و پدر در من است و من در پدر هستم ، پس آن سه تایی اب، ابن و روح القدس چه معنا دارد؟ اگر خدا حضرت عیسی مسیح است، پسر یگانۀ پدر چه معنا پیدا می کند؟

اینها تماماً در تناقض بیّن با هم هستند. که به راستی جمع کردن آنها با هم مشکل است.

در عهد جدید کتاب اعمال رسولان باب 9 سر و کلۀ شخصی به نام شائول که اصلاً معلوم نیست چه کسی هست پیدا می شود. آمده:

"شائول به زمین افتاد، آوازی شنید که بدو گفت: ای شائول، شائول برای چه بر من جفا می کنی؟ گفت: خداوندا تو کیستی؟ خداوند گفت: من آن عیسی هستم که تو بدو جفا می کنی."

باز اینجا خدا و عیسی یکی می شوند.

این مجموعه مطالبی ست که در عهد جدید دربارۀ تثلیث آمده است.

ادامه دارد...

ادونتیزم و متدیزم و باپتیزم و پنتی کستالیزم

متدیزمMethodism

 Method  یعنی رویه و روش. متدیست ها یعنی کسانی  که ملزم هستند به دنبال رویۀ خاصی بروند. بنیانگذار آن جان وسلی ست. درانگلستان بین 40 تا 50 میلیون نفر پیرو دارد. در این کلیسا آثاری از تصوف وجود دارد. می گویند نجات فقط از عمل برمی خیزد نه از ایمان، درست عکس پروتستانها. جان وسلی در قسمت هایی از کتاب مقدس تشکیک می کند و می گوید اینها شایسته نیست که از دهان فرد مسیحی بیرون آید. لذا این قسمت ها را از کتاب مقدس حذف می کند. از الکل و نوشیدن شراب اجتناب می ورزند.

باپتیزم(آناباپتیزم) یا تعمیدی هاBaptism

کشیشی آمستردامی به نام جان اسمیت این فرقه را بنا نهاد. این نهضت بین سالهای 1525 و 1535 رشد و شکوفایی فراوان یافت. یک میلیون جمعیت دارد. در میان آنها مراسم تعمید بسیار مهم است و هم تعمید دهنده و هم تعمید شونده لباس سفید می پوشند و به داخل آب می روند در حالیکه در فرقه های دیگر این گونه نیست. در ضمنی که تعمید دهنده و تعمید شونده در داخل آب می روند گاهی تعمید دهنده از تعمید گیرنده سؤالاتی می کند. از جمله سؤالتشان این است: آیا عقیده داری که عیسی مسیح فرزند خداست؟ و آیا پذیرفته ای که او نجات دهندۀ توست؟

پنتی کستالیزمPentecostalism

مشخصه مهم آنها اعتقاد بر این است که روح القدس بر تمام مؤمنان نازل می شود. روح القدس خاص اولیاء و اوصیاء نیست بلکه برهر مؤمنی  نازل می شود و از جمله اختلافات آنها با بقیۀ فرق هم همین است.

اوایل قرن بیستم کشیشی به نام آر ای توری، پرچمدار نهضت پنتی کستالیزم بود. در یک میتینگِ دبلیو جی سیمور،واعظ سیاهپوست امریکایی،  در آوریل 1906 یک کودک هفت ساله شروع کرد به زبان روح القدس سخن گفتن و از آنجا گفتند که روح القدس می تواند در هر فرد مؤمنی حلول بکند.

خواندن سرودهای شور انگیز دسته جمعی در داخل کلیسا که معمولاً با ادوات موسیقی از جمله ارگ همراه است در میانشان رایج است.

ادونتیزمAdventism

یعنی پیشروها. مؤسش ویلیام میلر انگلیسی است. ایشان با مطالعه ای که روی کتاب مقدس انجام می دهد مخصوصاً کتاب دانیال نبی و مکاشفۀ یوحنا پیش بینی می کند که عیسی مسیح حتماً به دنیا بر می گردد. البته ما هم معتقدیم که عیسی مسیح نمرده و در زمان ظهور حضرت ولی عصر بر می گردد و پشت سر حضرت مهدی(عج) نماز می خواند و این در روایات اسلامی شیعه و سنی آمده است. لکن میلر زمان آمدن مسیح را هم پیش بینی کرد و گفت در سال1843به دنیا برمی گردد. آن سال آمد و ایشان هم ظهور نکرد. میلر هم رسماً در میان مردم اعلام کرد که محاسباتش غلط بوده است.

به گروهای مختلفی از جمله تبشیری، کلیسای مسیحی ادونتیست، کلیساهای خدا و عیسی مسیح و ادونتیست های روز هفتم تقسیم می شوند. مشخصۀ ادونتیست های روز هفتم اینست که روز شنبه(سبط) را مانند یهودی ها بسیار مقدس می شمارند. در این روز دست به کار نمی زنند و عباداتشان را نوعاً در این روز انجام می دهند.

در ایران هم پیروان ارتدوکس ، کاتولیک، پروتستان، پنتی کستالیزم و ادونتیست های روز هفتم وجود دارند.

منابع :

سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ نوشتۀ اِرن کرنز، ترجمۀ آرمان رشیدی

تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری رم و ایران نوشتۀ نیدر

مارتین لوتر، انتشارات نور جهان

جهان مسیحیت نوشتۀ اِینار مولند، ترجمۀ آقایان انصاری و مسیح مهاجری، چاپ امیرکبیر